روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
که اگر آمدنت دیر شود
که اگرآمدنت قصه ی پوچی گردد
من تو را ای همه خوب
تا دم مرگ نخواهم بخشید
دراین روزهای تلخ، تا چشم کار می کند ،فقط ناامیدی موج میزند.
کاش یک منجی پیدا شود تا.
کاش بعضی ها سیر شوند
کاش کمی فکر کنند تا.
کاش و صد کاش
خدایا وقتی گفتی آدمی رو حریص و عجول آفریدی ،فکر نمی کردم تا این حد حریص !!!
آخه حرص تا چه حد؟؟
به کجا چنین شتابان؟
بابا اونقد . ک تا صد پشتت هم بخورن و بخوابن بازم تمومی نداره.
لطفا شه درو کنید تا برای خوشه چین ها هم چیزی باقی بماند!
باور کنید به هیچ جای دنیا برنمی خورد
دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن
وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
نمیدونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ میشه باز
بارون هواتو داره . رنگ چشات و داره
قدم زدن تو بارون با تو چه حالی داره
دلم هواتو داره بارون هواتو داره
نیستی خودت کنارمو صدات همش تو گوشمه
بارونیه قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه
بارون حواسش به توئه اونم دلش پر می زنه
بجای من با قطره هاش رو شیشتون در می زنه
بارون هواتو داره. رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو باروووووووون با تو چه حالیییییییی داره
همه ی آرزو هام اینقد ساده حروم شه
کی فکرشو می کرد یکی از ما آخرش تنها بمونه
از دست دادیم همدیگه رو دنیا تنهامون گذاشت
عشق بین من و تو پایان خوبی نداشت
تنهای تنها شدیم چشمامون بارونیه
قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه
واسه جبران گذشته پلی پشت سرمون نیست
می سوزیم و انگار هیچ کی نگران نیست
ما به هم قول داده بودیم که تا آخرش کنار هم می مونیم
از دست دادیم همدیگه رو . دنیا تنهامون گذاشت
عشق بین من و تو پایان خوبی نداشت
تنهای تنها شدیم.
کجاپر می کشی از من تو که می ترسی تنها شی
نگاهت می کنم شاید شب از عشق تو زیبا شه
یه چیزی مثل دلتنگی تو چشمای تو پیدا شه
همین که عشق و می فهمی همین که با تو همدردم
همیشه یا نمی تونم یه لحظه از تو برگردم
هنوز دستات و می گیرم هنوزم بی تو می میرم
اگر چه از تو دل کندم اگر چه از تو دلگیرم
منو و تو تازه گل کردیم حالا که وقت رفتن نیست
به جز دلواپسی حسی تو فرداهای بی من نیست
نگاهت می کنم شاید نتونی بگذری از من
هنوزم با تو خوشبختم تو اوج عشق و دل کندن
ولیکن پا به پاهات غصه خوردم
اگر به قول تو هیچی نداشتم
واست از مهربونی کم نذاشتم
اگر واسه تو دلگرمی نبودم
ولی در حد سرگرمی که بودم
بی انصافی نکن تغییر کردی
منو از زنده بودن سیر کردی
ولی بار به تو حسی خاص دارم
عزیزم خب منم احساس دارم
از عشقت بی رمق شد تار و پودم
منو برگردون اونجایی که بودم
پیشم بودی ولی مغرور بودی
بهت نزدیک بودم دور بودی
ستاره بودی اما توی شب ها
همیشه سرد و سوت و کور بودی
بلاهایی سرم آوردی اما
بگو من کی شکایت کرده بودم
بیا برگرد همون جوری که رفتی
به بی مهریت هم عادت کرده بودم
کی مثل من کنارت پا به پا بود
کی با خوب و بد تو زندگی کرد
چقد آسون تو رفتی و ندیدی
یکی پشت سرت خون گریه می کرد
از نگاه مهربونت از چشات دوباره میگم
آخ چقدر سخته جدایی.آخ چقدر سخته تنهایی
تشنه ی عشق تو هستم. چشمه ی من تو کجایی
من هنوز یه بیقرارمخسته از این انتظارم
بی تو بارونیه چشمام زخمی از این روزگارم
بی تو کوچه بی تو جاده بی تو دنیا رو نمی خوام
بی تو از همه بریدم عشق من. من تو رومیخوام
هنوز دلتنگت هستم توهستی باور من
توهستی تکیه گاهم پناه آخر من
توی این روزای تاریک توی این شبای خسته
هنوزم عاشق تو به انتظار نشسته
هنوزم
درباره این سایت